loading...
یاشایش صبا
داور بوستانی بازدید : 267 پنجشنبه 12 دی 1392 نظرات (1)

زمان زندگی جابر

جابربن حیان در حدود سال 750 میلادی ولادت یافت. اما در مورد تاریخ دقیق تولد وی و حتی مرگ و محل تولد اختلاف نظر وجود دارد. پاره‌ای از قراین این گمان را برمی‌انگیزند که او ، ایرانی و زادگاهش طوس از شهرهای خراسان بوده است. گفتنی است که صفت کوفی که در روایات بسیاری به دنبال نام جابر آمده است، نشانگر زادگاه او نیست، بلکه حاکی از آن است که وی مدتی در کوفه اقامت داشته است.
‍‍‍‍‍‍ ‍‍‍‍‍‌!اعتقادات جابر
جابر هم شیعه ، هم فیلسوف و هم کیمیاگر (شیمیدان) بوده است. او در سیاست ، شیعه ، در بحث و استدلال فیلسوف و در علم و دانش ، شیمیدان بود. بالاتر از همه اینها او یک صوفی بود. آنچنان که پسوند صوفی را همچون جزئی از نام خود پیوسته به همراه داشت و به نام جابر بن حیان صوفی خوانده می‌شد. نام امام جعفر صادق علیه‌السلام فراوان در کتابهای جابر آمده است.، زیرا وی از شاگردان امام جعفر صادق علیه‌السلام بوده است. ارتباط جابر با امام جعفر صادق علیه‌السلام باید کوتاه مدت بوده باشد، زیرا شهادت امام جعفرصادق علیه‌السلام در سال 765 میلادی یعنی حدود بیست سال پس از ولادت جابر ، اتفاق افتاده است.

منزلت جابر در علم شیمی

جابر نخستین شیمیدان عرب است. وی اولین کسی است که به علم شیمی شهرت و آوازه بخشید و بی‌تردید نخستین مسلمانی است که شایستگی کسب عنوان شیمیدان را دارد. ظاهرا همین بلندی مقام ، پرآوازگی و دانش عظیم او موجب شده است که بعضی او را مورد قدردانی و ستایش و بعضی دیگر مورد حسادت و کینه‌توزی خود قراردهند.

اکسیر و عقیده جابر درباره آن

عقیده براین بود همچنان که طبیعت می‌تواند اشیا را به یکدیگر تبدیل کند، مانند تبدیل خاک و آب به گیاه و تبدیل گیاه به موم و عسل بوسیله زنبور عسل و تبدیل قلع به طلا در زیر زمین و … کیمیاگر نیز می‌تواند با تقلید از طبیعت و استفاده از تجربه‌ها و آزمایشها همان کار طبیعت را در مدت زمانی کوتاهتر انجام دهد. اما کیمیاگر برای اینکه بتواند یک شیء را به شیء دیگر تبدیل کند، بوسیله‌ای نیازمند است که اصطلاحا آنرا اکسیر می‌نامند.

اکسیر در علم کیمیا ، به منزله دارو در علم پزشکی است. جابر اکسیر را که از آن در کارهای کیمیایی خود استفاده می‌کرد، ازانواع موجودات سه گانه (فلزات ، حیوانات و گیاهان) به دست می‌آورد. او خود ، در این زمینه می‌گوید : هفت نوع اکسیر وجود دارد :

  • اکسیر فلزی : اکسیر بدست آمده از فلزات.
  • اکسیر حیوانی : اکسیر بدست آمده از حیوانات.
  • اکسیر گیاهی : اکسیر بدست آمده از گیاه.
  • اکسیر حیوانی - گیاهی : اکسیر بدست آمده ازامتزاج مواد حیوانی و گیاهی.
  • اکسیر فلزی - گیاهی : اکسیر بدست آمده از امتزاج موادفلزی و گیاهی.
  • اکسیر فلزی - حیوانی : اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد فلزی و حیوانی.
  • اکسیر فلزی - حیوانی - گیاهی : اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد فلزی و گیاهی و حیوانی.

عقیده جابر درباره فلزات

-=

فلزات اصلی هفت تاست : طلا ، نقره ، مس ، آهن ، سرب ، جیوه و قلع.

=-

این فلزات به تعبیر جابر قانون صنعت را تشکیل می‌دهند. به عبارت دیگر قوانین علم کیمیا بر این هفت فلز استوار است. با این حال ، خود این کانیها از ترکیب دو کانی اساسی ، یعنی گوگرد و جیوه بوجود می‌آیند که به نسبتهای مختلف ، در دل زمین ، باهم ترکیب می‌شوند. بنابراین ، تفاوت میان فلزات هفتگانه تنها یک تفادت عرضی وجود دارد نه جوهری که محصول تفاوت نسبت ترکیب گوگرد و جیوه در آن می‌باشد. اما طبیعت هر یک از گوگرد و جیوه تابع دو عامل زمینی و زمانی است. به عبارت دیگر ، تفاوت خاک زمینی که این دو کانی در آن بوجود می‌آیند و همچنین تفاوت وضعیت کواکب به هنگام پیدایش آنها موجب می‌شود که طبیعت گوگرد و یا جیوه تفاوت پیدا کند.

تعریف جابر از بعضی فلزات و تبدیل آنها

قلع

دارای چهار طبع است. ظاهر آن ، سرد و تر و نرم و باطنش گرم و خشک و سخت … پس هرگاه صفات ظاهر قلع به درون آن برده شود و صفات باطنی آن به بیرون آورده شود، ظاهرش خشک و در نتیجه قلع به آهن تبدیل می‌شود.

آهن

از چهار طبع پدید آمده است که از میان آنها ، دو طبع ، یعنی حرارت و خشکی شدید به ظاهر آن اختصاص دارد و دو طبع دیگر یعنی برودت و رطوبت به باطن آن. ظاهر آن ، سخت و باطن آن نرم است. ظاهر هیچ جسمی به سختی ظاهر آن نیست. همچنین نرمی باطن آن به اندازه سختی ظاهرش می‌باشد. از میان فلزات جیوه مانند آهن است. زیرا ظاهر آن آهن و باطن آن جیوه است.

طلا

ظاهر آن گرم و تر و باطنش سرد و خشک می‌باشد. پس جمیع اجسام (فلزات) را به این طبع برگردان. چون طبعی معتدل است.

زهره(=مس)

گرم و خشک است ولی خشکی آن از خشکی آهن کمتر است زیرا طبع اصلی مس ، همچون طلا ، گرم و تر بوده است اما در آمدن خشکی بر آن ، آنرا فاسد کرده است. لذا با از میان بردن خشکی ، مس به طبع اولیه خود برمی‌گردد.

جیوه

طبع ظاهری آن سرد و تر و نرم و طبع باطنی‌اش گرم و خشک و سخت است. بنابراین ظاهر آن ، همان جیوه و باطنش آهن است. برای آن که جیوه را به اصل آن یعنی طلا برگردانی، ابتدا باید آن را به نقره تبدیل کنی.

نقره

اصل نخست آن ، طلا است ولی با غلبه طبایع برودت و یبوست ، طلا به درون منتقل شده است و در نتیجه ظاهر فلز ، نقره و باطن آن طلا گردیده است. بنابراین اگر بخواهی آن را به اصلش یعنی طلا برگردانی ، برودت آن را به درون انتقال ده ، حرارت آن آشکار می‌شود. سپس خشکی آن را به درون منتقل کن ، در نتیجه ، رطوبت آشکار و نقره تبدیل به طلا می‌شود.

 

جابر بن حیّان مؤسس علم شیمی از دیدگاه صاحبنظران

   

مستشار عبدالحليم‌ جُندي‌ آورده‌ است‌ كه‌:

«جابر بن‌ حيَّان‌» اوّلين‌ كسي‌ است‌ كه‌ در طول‌ تاريخ‌ مستحقّ لقب‌ «شيميست‌» (كيميائي‌) بوده‌ است‌، همچنان‌ كه‌ دنياي‌ اروپاي‌ امروزه‌ وي‌ را به‌ همين‌ نام‌ مي‌خواند.

وي‌ همان‌ كس‌ است‌ كه‌ أبو زكرياي‌ رازي‌ (متولّد سنۀ 240 و متوّفي‌ سنۀ 320) كه‌ ملقّب‌ به‌ جالينوس‌ العرب‌ مي‌باشد به‌ او اشاره‌ كرده‌ و گفته‌ است‌: «استاد ما :أبوموسي‌ جابربن‌ حيان‌» و همگي‌ مورّخين‌ - بجز برخي‌ از غير مسلمين‌ - اتّفاق‌ دارند بر آنكه‌ وي‌ شاگرد امام‌ جعفر صادق‌ علیه السلام بوده‌ است‌ و بر آنكه‌ از خواصّ متّصلين‌ به‌ او، و يا تأثُّر او از امام‌ در علم‌ و عقيده‌ بوده‌ است‌.

و اكثر مورّخين‌ بر آنند كه‌ او بعد از ارتحال‌ امام‌ از شيعيان‌ اسماعيلي‌ گرديد.

جابر در كتاب‌ «الحاصِل‌» خود گويد: لَيْسَ فِي‌ العَالَمِ شَيٌْ إلَّا وَ فيهِ مِنْ جَمِيعِ الاشْيَاءِ، وَ اللهِ لَقَدْ وَبَّخَني‌ سَيِّدِي‌ (يَقْصُدُ الإمَامَ الصَّادِقَ) عَلَي‌ عَمَلِي‌ فَقَالَ: وَ اللهِ يَا جَابِرُ! لَوْلَا أنِّي‌ أعْلَمُ أنَّ هَذَا الْعِلْمَ لَايَأخُذُهُ عَنْكَ إلَّا مَنْ يَسْتَأهِلُهُ، و أعْلَمُ عِلْماً يَقِيناً أنَّهُ مِثْلُكَ لَامَرتُكَ بِإبْطَالِ هَذِهِ الْكُتُبِ مِنَ الْعِلْمِ:

«چيزي‌ در عالم‌ نيست‌ مگر آنكه‌ در آن‌ جميع‌ چيزها وجود دارد. و سوگند به‌ خدا كه‌ هر آينه‌ تحقيقاً سيّد و سرور و سالارم‌ (مقصودش‌ امام‌ صادق‌ است‌) مرا بركرده‌ام‌ توبيخ‌ كرد و گفت‌: سوگند به‌ خدا اي‌ جابر! اگر من‌ نمي‌دانستم‌ كه‌ اين‌ علم‌ را از تو أخذ نمي‌نمايد مگر كسي‌ كه‌ أهليّت‌ آن‌ را دارا باشد، و اگر من‌ به‌ علم‌ يقيني‌ نمي‌دانستم‌ كه‌ او مثل‌ تو مي‌باشد تحقيقاً تو را امر مي‌كردم‌ تا اين‌ گونه‌ كتابها از علم‌ را نابودسازي‌ (و كتاب‌ را باطل‌ و حذف‌ نمائي‌).»

كتابهاي‌ جابر بن‌ حيَّان‌ كتب‌ رياضي‌ و شيمي‌ بوده‌ است‌ كه‌ أصل‌ و ريشه‌اش‌ بر علوم‌ رياضي‌ و شيمي‌ در أعصار گذشته‌ سبقت‌ داشته‌ است‌. گفته‌ شده‌ است‌: وي‌ علمش‌ را از خالدبن‌ يزيد و سپس‌ از امام‌ صادق‌ علیه السلام گرفته‌ است‌.

جابربن‌ حيّان‌ پيوسته‌ و به‌ طور مستمر به‌ امام‌ صادق‌ علیه السلام با گفتارش‌: سَيِّدِي‌ (سرور و سالارم‌) اشاره‌ مي‌نموده‌ است‌ و به‌ حقّ او قسم‌ ياد مي‌كرده‌ است‌، و او را براي‌ خويشتن‌ مصدر الهام‌ به‌ حساب‌ مي‌آورده‌ است‌.

او در مقدمۀ كتابش‌: «الاحْجَار» گفته‌ است‌: وَ حَقِّ سَيِّدِي‌ لَوْلَا أنَّ هَذِهِ الْكُتُبَ بِاسْمِ سَيِّدي‌- صلوات‌ الله‌ عليه‌- لَمَا وَصَلْتُ إلَي‌ حَرْفٍ مِنْ ذَلِكَ إلَي‌ الابَدِ:

«و سوگند به‌ حقِّ سيّد و سرورم‌! اگر اين‌ كتابها به‌ اسم‌ سيّد من‌ -كه‌ صلوات‌ خدا بر او باد- نبود من‌ تا أبد الآباد به‌ معني‌ يك‌ حرف‌ از آن‌ هم‌ نمي‌توانستم‌ پي‌ ببرم‌!»

مستشرق‌ «كراوس‌ kraus » انتشار دهندۀ كتب‌ او در عصر حاضر براي‌ وي‌ چهل‌ كتاب‌ تأليف‌ شده‌ ذكر كرده‌ است‌. و ابن‌ نديم‌ كه‌ در قرن‌ چهارم‌ از هجرت‌ مي‌زيسته‌ است‌ براي‌ وي‌ بيست‌ كتاب‌ ديگر افزوده‌ است‌.

ابن‌نديم‌ از قول‌ او نقل‌ كرده‌ كه‌ او گفته‌ است‌: من‌ سيصد كتاب‌ در فلسفه‌، و يك‌هزار و سيصد كتاب‌ در مجموع‌ صنايع‌ و آلات‌ و ادوات‌ جنگي‌ نوشتم‌، و پس‌ از آن‌ پانصد كتاب‌ در علم‌ طبّ تأليف‌ كردم‌، و سپس‌ در علم‌ منطق‌ بنابر نظريّه‌ و رأي‌ أرسطاطاليس‌ تأليف‌ نمودم‌، و پس‌ از آن‌ نيز در علم‌ زيج‌ كتاب‌ نوشتم‌ كه‌ قريب‌ سيصد ورقه‌ بود، پس‌ از آن‌ كتابي‌ در زهد و موعظه‌ نگاشتم‌. و سپس‌ كتابهاي‌ بسيار و زيبائي‌ در عزائم‌ (دعاها و رقيه‌هائي‌ كه‌ مي‌نويسند و با خود همراه‌ مي‌دارند) تأليف‌ نمودم‌، و در خواصّ اشيائي‌ كه‌ عامّه‌ مردم‌ آن‌ را به‌ كار مي‌بندند كتابهاي‌ زيادي‌ به‌ رشتۀ تحرير كشيدم‌، و پس‌ از اينها نزديك‌ پانصد كتاب‌ در رد و نقض‌ فلاسفه‌ تأليف‌ كردم‌، و پس‌ از آن‌ كتابي‌ در صنعت‌ نوشتم‌ كه‌ به‌ «كتب‌ الْملك‌» معروف‌ است‌، و كتابي‌ دگر كه‌ به‌ «الرِّياض‌» معروف‌ مي‌باشد.

هانْري‌ كُرْبَن‌: مدير مطالعات‌ عالي‌ و صاحب‌ كرسي‌ شيعه‌ شناسي‌ در «سوربن‌» و مدير كل‌ بخش‌ ايران‌ شناسي‌ انستيتوي‌ ايران‌ و فرانسه‌ (طهران‌) دربارۀ جابر بن‌ حَيَّان‌ گويد:

1- اثري‌ بزرگ‌ كه‌ به‌ نام‌ جابر بن‌ حَيَّان‌ است‌ نيز اثري‌ است‌ كه‌ بعضي‌ از منابع‌ آن‌ به‌ شيوه‌ هِرمِسي‌ تعلّق‌ دارد. در اينجا بايد به‌ كوشش‌ پر ارزش‌ مأسوفٌ عَلَيْه‌: پُلْ كِراوْس‌ كه‌ به‌ تحقيق‌ دربارۀ جابر پرداخت‌ و دير زماني‌ راهنماي‌ تحقيقات‌ جابري‌ بود توجّه‌ كرد.

 

 به‌ تحقيق‌ نمي‌توان‌ مولِّف‌ مجموعۀ آثار جابري‌ را معيّن‌ كرد. بِرْتِلُو كه‌ بخصوص‌ در افكار جابر (به‌ تلفّظ‌ لاتيني‌ Geber ) مستغرق‌ بود، و در آن‌ وقت‌ به‌ مدارك‌ كافي‌ از افكار جابر دسترسي‌ نداشت‌، به‌ افكاري‌ سطحي‌ و بي‌اساس‌ عقيده‌مند شد. أما در عوض‌ هولميارد با توجه‌ به‌ منقولات‌ و روايات‌ فراوان‌، أسناد متقن‌ فراهم‌ آورد كه‌: جابر در قرن‌ دوم‌ هجري‌ (هشتم‌ ميلادي‌) مي‌زيست‌، و شاگرد امام‌ ششم‌: امام‌ جعفر علیه السلام بود و تأليف‌ مجموعه‌اي‌ بزرگ‌ تقريباً مشتمل‌ بر سه‌ هزار رساله‌ به‌ او منسوب‌ است‌. (اگر تعداد اين‌ رسائل‌ را با آثار ابن‌عَرَبي‌ يا مجلسي‌ مقايسه‌ كنيم‌ كثرت‌ آن‌ را مي‌توان‌ باور كرد.)

رُوسْكَا راه‌ وسط‌ را انتخاب‌ كرد، او تأثير مستقيم‌ امام‌ را نفي‌ كرده‌ (اين‌ عقيده‌ با توجّه‌ به‌ روايت‌ مُسَلَّم‌ شيعه‌ اندكي‌ خودرايي‌ غيرمنصفانه‌ است‌) اما روايتي‌ را پذيرفته‌ كه‌ منابع‌ آن‌ در ايران‌ بوده‌ است‌. پُلْ كِراوْس‌ از تحقيقات‌ و سنجشهاي‌ محتاطانۀ خود چنين‌ نتيجه‌ گرفته‌ است‌ كه‌: اين‌ مجموعه‌ را عدّه‌اي‌ تصنيف‌ كرده‌اند گرداگرد يك‌ هستۀ اصلي‌. مجموعه‌هائي‌ از كتب‌ با نظم‌ و ترتيبي‌ فراهم‌ آمده‌ است‌ كه‌ تقريباً مي‌توان‌ آنها را به‌ همان‌ مبدأ اصلي‌ رسانيد.

تاريخ‌ پيدايي‌ آنها در حدود قرن‌ سوم‌ هجري‌ (نهم‌ ميلادي‌) يا قرن‌ چهارم‌ (دهم‌ ميلادي‌) است‌ نه‌ قرن‌ دوم‌ (هشتم‌ ميلادي‌). معذلك‌ مشهور است‌ كه‌: صرفنظر از تباين‌ بين‌ مجموعه‌ آثاري‌ كه‌ موسوم‌ به‌ «مجموعۀ فنّي‌ است‌» با ساير آن‌ مجموعه‌ها، بين‌ همۀ آنها رابطۀ اساسي‌ موجود است‌، و همۀ آنها از يك‌ منبع‌ مسلَّم‌ الهام‌ مي‌گرفته‌ است‌.

اگر حقيقت‌ داشته‌ باشد كه‌ قسمتي‌ از مجموعۀ رسالات‌ متعلّق‌ به‌ كتاب‌ «راز آفرينش‌» منسوب‌ به‌ آپولونيوس‌ طياني باشد كه‌ در قرن‌ سوم‌ هجري‌ (نهم‌ ميلادي‌) مي‌زيسته‌ است‌ پس‌ به‌ هيچ‌وجه‌ مسلَّم‌ نيست‌ كه‌ كتاب‌ «راز آفرينش‌» فرهنگ‌ لغات‌ و اصطلاحات‌ لازم‌ و مطالب‌ مخصوص‌ آن‌ را خود إبداع‌ كرده‌ و از پيشينيان‌ اقتباس‌ نكرده‌ باشد.

اظهارات‌ ضدّ جابري‌ أبوسليمان‌ منطقي‌ سجستاني‌ كه‌ از فيلسوفان‌ است‌ (متوفّي‌ در حدود 371 هجري‌ و 981 ميلادي‌) با يكديگر متناقض‌ است‌.

صريحتر سخن‌ آنكه‌: به‌ زعم‌ ما در چنين‌ زمينه‌ (كه‌ بسياري‌ از كتابهاي‌ آن‌ عصر مفقود شده‌ است‌) اهتمام‌ در استنباط‌ و استنتاج‌ مطلبي‌ كه‌ روايت‌ سُنَّتي‌ را نشان‌ مي‌دهد، يا روايتي‌ را بيان‌ مي‌كند كه‌ امري‌ را آشكار مي‌سازد، از ورود در نقد شديد تاريخي‌ كه‌ كاوش‌ كاني‌ بي‌گوهر است‌ سودمندتر مي‌باشد. اگر آنچه‌ را كه‌ از امامان‌ شيعه‌ به‌ ما رسيده‌ است‌ از نظر دور نداريم‌ و ارزش‌ آن‌ را نكاهيم‌ (در اين‌ گونه‌ موارد احساس‌ مي‌شود كه‌ در مطالعه‌ و تحقيق‌ تشيّع‌ إهمال‌ شده‌ است‌) و اگر به‌ يادآوريم‌ كه‌ مذهب‌ اسمعيلي‌ بدواً نزد پيرواني‌ كه‌ پيرامون‌ امام‌ اسمعيل‌ پسرامام‌ جعفر بودند تشكيل‌ يافت‌ آنگاه‌ است‌ كه‌ رشته‌هاي‌ ارتباطي‌ جابر با إسمعيليّه‌ و با امام‌ از روزنۀ واقعي‌ آن‌ بر ما ظاهر خواهد شد.

از مطالعۀ شرح‌ حالي‌ كه‌ بعدها از مجموعۀ آثار مذكوره‌ به‌ وسيله‌ «جلدكي‌» كيمياگر استنباط‌ شده‌ است‌ چنين‌ برمي‌آيد كه‌: جابر بن‌ حَيَّان‌ كيمياگر شاگرد امام‌ ششم‌ علیه السلام و پيرو امام‌ هشتم‌: امام‌ رضا علیه السلام بوده‌، و در طوس‌ (در خراسان‌) به‌ سال‌ 200 هجري‌ و 804 ميلادي‌ درگذشته‌ است‌.

هيچ‌ دليل‌ قطعي‌ وجود ندارد كه‌ اين‌ نظريّه‌ را نپذيريم‌، حتّي‌ اگر تصوّر شود كه‌ بعضي‌ از رسالات‌ اين‌ مجموعه‌ آثار مستلزم‌ آن‌ بوده‌ است‌ كه‌ عدّه‌اي‌ آن‌ را تصنيف‌ كرده‌ باشند باز هم‌ امري‌ وجود ندارد كه‌ با قبول‌ آن‌ متباين‌ باشد. زيرا مَآلاً ديده‌ مي‌شود كه‌ درك‌ جابر و چهرۀ او، واجد معنائي‌ است‌ كه‌ بنا به‌ ترتيب‌ وقايع‌ تاريخ‌، از حدود يك‌ موقعيّت‌ ثابت‌ و غير متحرّك‌ تجاوز مي‌كند.

2- تحقيقات‌ پُل‌ كِراوْس‌ در صدد اثبات‌ اين‌ معني‌ است‌ كه‌: نظريّۀ «ميزان‌« جابري‌: «در قرون‌ وسطي‌ دقيق‌ترين‌ آزمايش‌ را براي‌ تأسيس‌ يك‌ روش‌ «كَمِّي‌» در علوم‌ طبيعي‌ عرضه‌ داشته‌ است‌.»

اگر فقدان‌ اندوهبار پُل‌ كِراوْس‌ مانع‌ إتمام‌ تحقيقات‌ او نمي‌شد حقّانيّت‌ اين‌ عرضه‌ داشت‌ آشكار مي‌گشت‌. نيز روابط‌ شيمي‌ جابر با فلسفۀ مذهبي‌ اسمعيليّه‌ تحقّق‌ مي‌يافت‌. زيرا علم‌ «كَمِّي‌» جابر فقطّ فصلي‌ از تاريخ‌ مقدّماتي‌ علوم‌ به‌ آن‌ معني‌ كه‌ امروز از كلمۀ «علوم‌» اراده‌ مي‌شود نبود، بلكه‌ يك‌ جهان‌بيني‌ به‌ شمار مي‌رفت‌.

علم‌ «ميزان‌» بر كليّۀ معلومات‌ و معرفت‌ انساني‌ شمول‌ داشت‌ و فقط‌ شامل‌ سه‌ قسمت‌ «كرۀ زمين‌» [ يعني‌ موادّ مربوط‌ به‌ حيوان‌ و گياه‌ و معدن‌ ] نبود، بلكه‌ حركات‌ ستارگان‌ و أقاليم‌ جهان‌ روحاني‌ را نيز در بر مي‌گرفت‌ به‌ طوري‌ كه‌ در «پنجاه‌ مقاله‌» ذكر شده‌ است‌.

براي‌ سنجش‌ «عقل‌» و روح‌ جهان‌ و طبيعت‌ و اشكال‌ و صور و كرات‌ و ستارگان‌، و چهار كيفيّت‌ طبيعي‌ و حيوان‌ و نبات‌ و معدن‌، باري‌ براي‌ سنجيدن‌ ميزان‌

 

حروف‌ كه‌ از همه‌ كاملتر است‌ ميزانهايي‌ وجود دارد، با اين‌ وصف‌ بيم‌ آن‌ است‌ كه ‌اصطلاح‌ «كَمِّي‌» كه‌ بر «دانش‌» جابري‌ تطبيق‌ شده‌ كلمه‌اي‌ چند پهلو و خيالي‌ باشد.

جملۀ «علم‌ ميزان‌» عبارت‌ است‌ از كشف‌ رابطۀ موجود بين‌ ظاهر و باطن‌ هر جسم‌. پس‌ عمليّات‌ كيمياگري‌ چنان‌ كه‌ گفتيم‌ حالت‌ أعلاي‌ تأويل‌ (تفسير روحاني‌) است‌: مستور كردن‌ ظاهر و به‌ ظهور درآوردن‌ مستور چنان‌ كه‌ در كتاب‌ «ميدان‌ العقل‌» بحث‌ شده‌ است‌. اندازه‌ گرفتن‌ طبايع‌ هر جسم‌ (حرارت‌، برودت‌، رطوبت‌، يبوست‌) عبارت‌ است‌ از اندازه‌ گرفتن‌ كمِّيتهايي‌ كه‌ جسم‌ از نفس‌ يا روح‌ جهان‌ تصاحب‌ كرده‌ است‌. يعني‌ به‌ دست‌ آوردن‌ ميزان‌ شوق‌ هبوط‌ روح‌ در آن‌ جسم‌.

اساسي‌ كه‌ مبناي‌ «ميزانها» است‌ از شوق‌ و علاقۀ نفس‌ به‌ عناصر سرچشمه‌ گرفته‌ است‌. پس‌ مي‌توان‌ گفت‌: تحوّل‌ نفس‌ در بازگشت‌ به‌ سوي‌ خود، شرايط‌ استحالۀ اجسام‌ را ممكن‌ مي‌سازد.

نفس‌ وِعاءِ اين‌ تحوّل‌ و قلبِ ماهيّت‌ است‌. پس‌ عمل‌ كيمياگري‌ به‌ طور أخصّ يك‌ عمل‌ (رواني‌ - روحاني‌) است‌، اما نه‌ از اين‌ باب‌ كه‌ موضوعات‌ و نصوص‌ كيمياگري‌ «رَمز و تمثيل‌ نفس‌» يا «رمز روح‌» باشد، بلكه‌ به‌ اين‌ علّت‌ كه‌ مراتب‌ عملي‌ كه‌ حقيقةً در مورد مادّه‌اي‌ معلوم‌ انجام‌ مي‌گيرد با مراحل‌ بازگشت‌ نفس‌ به‌ سوي‌ خود نفس‌ ممثّل‌ مي‌گردد.

اندازه‌ گيريهايي‌ چنين‌ پيچيده‌، و أعدادي‌ كه‌ گاهي‌ بسيار بزرگ‌ است‌، و از طرف‌جابر با كمال‌ دقت‌ به‌ كار رفته‌، براي‌ آزمايشگاههاي‌ روزگار ما فاقد معني‌ است‌.

پس‌ اساس‌ و غايت‌ علم‌ ميزان‌، اندازه‌گيري‌ و سنجش‌ تمايل‌ امتراج‌ روح‌ جهان‌ است‌ در هر ماده‌. و مشكل‌ مي‌توان‌ تصور كرد كه‌ علم‌ «كمِّي‌» امروز قبل‌ از آن‌ پيدا شده‌ باشد، اما در عوض‌ مي‌توان‌ آن‌ را به‌ عنوان‌ تقدّم‌ زماني‌ «نيروي‌ نفس‌» كه‌ امروز يك‌ سلسله‌ تحقيقات‌ و مطالعات‌ را ايجاب‌ مي‌كند تلقّي‌ كرد.

در آن‌ وقت‌ علم‌ «ميزان‌ جابر بن‌ حَيّان‌» تنها علم‌ «جَبر و مُقابله‌» بود كه‌ توانست‌ درجۀ «نيروي‌ روحاني‌» نفس‌ را كه‌ با طباع‌ در هم‌ آميخته‌ مورد نظر قرار دهد، و آنگاه از طريق‌ عمل‌ كيميا با آزاد كردن‌ اجزاي‌ طبيعت‌، روح‌ مخصوص‌ مادّه‌ را آزاد سازد.

3- گفتيم‌ كه‌ جابر «ميزان‌ حروف‌» را كاملترين‌ ميزان‌ دانست‌.

عارفان‌ اسلامي‌، نظريّۀ عرفان‌ قديم‌ را مبني‌ بر اينكه‌ چون‌ حروف‌ الفبا اساس‌ آفرينش‌ است‌ پس‌ كلام‌ الهي‌ را مجسّم‌ كرده‌ است‌، بسط‌ دادند (مراجعه‌ شود به‌ ماركولوگنوستيك‌ و مطالبي‌ كه‌ قبلاً راجع‌ به‌ «مغيره‌» عارف‌ شيعي‌ گفتيم‌).

امام‌ جعفر علیه السلام را همه‌ بالاتّفاق‌ موسس‌ «علم‌ حروف‌» مي‌شناسند. عرفاي‌ تسنُّن‌نيز از آغاز نيمۀ دوم‌ قرن‌ سوم‌ هجري‌(نهم‌ ميلادي‌) آن‌ را از شيعيان‌ اقتباس‌ كردند. ابن‌عَرَبي‌ و پيروانش‌ آن‌ را بسي‌ به‌ كار برده‌اند. بررسيهاي‌ نظري‌ كه‌ در أسماءالله‌ نزد اسمعيليان‌ با بررسيهاي‌ نظري‌ عرفان‌ «يهود» در مورد «يَهْوَه‌» مطابقت‌ دارد.

در رساله‌اي‌ كه‌ جابر آن‌ را كتاب‌ «المجيد» مي‌نامد همين‌ «ميزان‌ حروف‌» بخصوص‌ منظور نظر اوست‌. رسالۀ مذكور با همۀ دشواري‌ فهم‌ آن‌ رابطۀ اصول‌ كيمياي‌ او را با عرفان‌ اسمعيلي‌ به‌ بهترين‌ وجهي‌ مكشوف‌ مي‌سازد و بسا كه‌ راز شخصيت‌ او را به‌ ما باز مي‌گويد.

اين‌ رساله‌ با رسايي‌ تمام‌، ارزش‌ و معني‌ سه‌ حرف‌ رمزي‌ «عين‌» (كه‌ رمزي‌ از امام‌ صامت‌ عليّ) است‌ و «ميم‌» (كه‌ رمز پيغمبر يا ناطق‌ يعني‌ آورندۀ شريعت‌ «محمَّد» صلی الله علیه وآله وسلّم است‌) و «سين‌» (رمز سلمان‌، حجَّت‌) را بيان‌ مي‌كند.

 

قبلاً گفتيم‌: برحسب‌ ترتيب‌ برتري‌ و تقدُّمي‌ كه‌ قائل‌ شده‌اند حروف‌ رمزي‌ با ترتيب‌ (ميم‌، عين‌، سين‌) شيعۀ اثناعشري‌ و اسمعيليۀ فاطمي‌ را مشخّص‌ مي‌كند. و ترتيب‌ رمزي‌ (عين‌، سين‌، ميم‌) مُشخِّص‌ اسمعيليان‌ اول‌ (اسمعيلياني‌ كه‌ به‌ هفت‌ نبرد سلمان‌ رسالۀ «اُمُّ الكتاب‌» معتقدند) و اسمعيليّه‌ «اَلَمُوت‌» مي‌باشند.

در حال‌ دوم‌ يعني‌ در ترتيب‌ (عين‌، سين‌، ميم‌) سلمان‌ يعني‌ حجَّت‌ بر حرف‌ (ميم‌) مقدَّم‌ مي‌باشد.

جابر موجب‌ اين‌ نظم‌ تقدّم‌ و علّت‌ برتري‌ را به‌ علّت‌ تطبيق‌ دقيق‌ ارزشي‌ مي‌داند كه‌ ميزان‌ سه‌ حرف‌ مورد گفتگو آن‌ را منكشف‌ كرده‌ است‌. (سين‌) اين‌ مجيد و پرافتخار كيست‌؟

جابر هرگز نگفته‌ است‌ كه‌: منظور از إكسيري‌ كه‌ منبعث‌ از حقيقت‌ الهي‌ است‌ و جهان‌ خاكي‌ را دگرگون‌ خواهد ساخت‌، امام‌ منتظر مي‌ باشد. (اين‌ فكر با انديشه‌ معاد كه‌ معتقد كليۀ شيعيان‌ است‌ تطبيق‌ مي‌كند. اما مفسران‌ باختري‌ غالباً ميل‌ دارند به‌ آن‌ «جنبۀ سياسي‌» بدهند.)

منظور از «سين‌» عبارت‌ است‌ از «غريب‌» يا «يتيم‌» كه‌ به‌ همان‌ معني‌ منزوي‌ است‌. يعني‌ كسي‌ كه‌ با كوشش‌ خويش‌ راه‌ رستگاري‌ و حقيقت‌ را يافته‌ و كسي‌ كه‌ مقبول‌ امام‌ است‌. كسي‌ كه‌ نور پاك‌ «عين‌» يعني‌ نور «امام‌» را به‌ كلّيۀ كساني‌ كه‌ چون‌ او غريبند مي‌نماياند. نور پاكي‌ كه‌ قانون‌ «عذاب‌ دوزخي‌» أبدان‌ و ارواح‌ را منسوخ‌ مي‌سازد. نوري‌ كه‌ از زمان‌ «شيث‌» پسر «آدم‌» تا «مسيح‌» و از «مسيح‌» تا «محمَّد» صلی الله علیه وآله وسلّم در سلالۀ بشر سير كرده‌ و در شخص‌ «سلمان‌» انتقال‌ يافته‌ است‌.

باري‌ «كتاب‌ المجيد» بيان‌ مي‌كند كه‌ براي‌ فهميدن‌ آن‌ كتاب‌ و فهميدن‌ نظم‌ و ترتيب‌ همۀ آن‌ مجموعه‌، بايد مانند خود جابر گرديد.

جاي‌ ديگر در پردۀ رمزي‌ زبان‌ حِمْيرَي‌ (عربستان‌ جنوبي‌) و زبان‌ رمزي‌ شيخي‌ اسرارآميز كه‌ آن‌ زبان‌ را به‌ او آموخته‌ بود، به‌ خوانندۀ خود چنين‌ مي‌گويد:

«هان‌ اي‌ خواننده‌، با خواندن‌ كتاب‌ تاريخ‌ شكل‌ كلمات‌ و تغييرات‌ آن‌ برتري اين‌ شيخ‌ را خواهي‌ شناخت‌ آنچنان‌ كه‌ برتري‌ مخصوص‌ خود را خواهي‌ شناخت‌. خدا مي‌داند كه‌: تو، او، يعني‌ آن‌ شيخ‌ هستي‌.»

شخصيّت‌ جابر، نه‌ از مقولۀ اساطير است‌ نه‌ از افسانه‌ها، بلكه‌ شخص‌ جابر بالاتر از شخصيّت‌ تاريخي‌ اوست‌.

«كتاب‌ المَجيد» نمونه‌ و الگو بوده‌ است‌ امّا اشخاص‌ متعدّدي‌ اين‌ مجموعه‌ را تدوين‌ نموده‌اند، و هر يك‌ رسماً به‌ نام‌ جابر موضوع‌ بيان‌ را به‌ منزلۀ نمونه‌ وانمود كرده‌اند.

اتّخاذ اين‌ حالت‌ وضع‌ كيمياگري‌ است‌ و مسير اين‌ راه‌ را با ذكر چند نام‌ مشخّص‌ مي‌سازيم‌:

مويّد الدِّين‌ حُسَين‌ طُغرايي‌ شاعر معروف‌ و نويسندۀ كيمياگري‌ بود از اصفهان‌ (در سال‌ 515 هجري‌ و 1121 ميلادي‌ به‌ قتل‌ رسيد).

مُحْيي‌الدِّين‌ احمد بوني‌ (متوفّي‌ به‌ سال‌ 622 هجري‌ و 1225 ميلادي‌) كه‌ دويست‌ اثر جابري‌ را مطالعه‌ كرده‌ بود.

امير مِصري‌ و أيدْمُورجلدكي‌ (متوفّي‌ به‌ سال‌ 743 هجري‌ و 1342 ميلادي‌) و يا (762 هجري‌ و 1360 ميلادي‌) كه‌ غالباً در آراء خود به‌ جابر استناد مي‌كند.

بين‌ آثار متعدد جلدكي‌ كتاب‌ «البُرهان‌ في‌ اسرار علم‌ الميزان‌» مشتمل‌ بر چهار جلد قطور است‌ (اين‌ اثر بخصوص‌ با زبان‌ رمزي‌، تحوّل‌ روحي‌ را با به‌ كار بستن‌ كيميا بيان‌ مي‌كند).

فصل‌ آخر كتاب‌ «نتائج‌ الفكر» موسوم‌ به‌ «روياي‌ كاهن‌» اتّحاد «هرمس‌» را با طباع‌ التّام‌ او به‌ شايستگي‌ توضيح‌ مي‌دهد.

در ايران‌ در قرن‌ پانزدهم‌ يكي‌ از بزرگان‌ صوفيّۀ اهل‌ كرمان‌ موسوم‌ به‌ «شاه‌ نعمت‌الله‌ ولي‌» به‌ نسخه‌اي‌ از كتاب‌ جابر موسوم‌ به‌ «نهاية‌ الطالب‌» كه‌ از آنِ او بوده‌ شخصاً حاشيه‌ نوشته‌ است‌.

در فاصلۀ بين‌ قرن‌ هجدهم‌ و نوزدهم‌، پيشوايان‌ تجدّد تصوّف‌ ايران‌، «نورعليشاه‌» و «مظفّر عليشاه‌» به‌ نوبۀ خود به‌ وسيلۀ رموز و علائم‌ كيمياگري‌، مراتب‌ و دوره‌هاي‌ اتحاد عرفاني‌ را توضيح‌ دادند.

باري‌ در مكتب‌ شيخيّه‌ عرضه‌ داشتهاي‌ كيمياگري‌، به‌ اصول‌ حكمت‌ الهي‌ در مورد «احياء اجسام‌» وابسته‌ مي‌باشد.

منبع  :  امام شناسی 18 ص 117
برچسب ها جابربن حیان ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    بنظر شما مطالب سایت چه اندازه مفید می باشد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 37
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 39
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 43
  • باردید دیروز : 147
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 257
  • بازدید ماه : 232
  • بازدید سال : 10,189
  • بازدید کلی : 44,526